تا به حال به فرآيند کسب مهارت و آن چه که منجر به “حرفهاي” خوانده شدن افراد ميشود فکر کردهايد؟ به اين که چه طور از يک دانشآموخته معمولي به يک استاد يا متخصص خبره تبديل شويد و در همان زمينه پيشرفت کنيد؟ براي سخنران شدن و ورود به حرفه سخنراني مشابه به هر حرفه ديگري مراحلي وجود دارد که بايد از آنها گذر کرد.
اين که بدانيد آيا واقعا لياقت سخنراني در جمع را داريد و از عهده اين کار بر ميآييد هم به واسطه همين مراحل ابتدايي مشخص ميشود. فرض کنيد شما مهارتهاي اوليه را براي اجراي يک سخنراني داريد. يک متن آماده، يک سالن مجهز و مخاطبان مشتاقي که هميشه در پي کسب تجربه و استفاده از معلومات شما هستند. اما اگر تا کنون تجربه سخنراني نداشتهايد ورود به اين حرفه و سخنران شدن ميتواند ريسک بزرگي باشد!
مراحلي که در ادامه بررسي ميکنيم کمک ميکنند تا بهتر متوجه شويد آيا زمان سخنراني و ورود شما به اين حرفه فرا رسيده است يا نه.
در طول تمرين بسياري از ضعفهايي که شايد تا زمان سخنراني از آنها باخبر نميشويد آشکار ميشوند. مثلا حين تمرين است که متوجه ميشويد به خوبي و روان نميتوانيد يک کلمه مهم از منبع انگليسي را تلفظ کنيد. اصلا بلند خواندن شما را با شرايط متفاوتي رو به رو ميکند که هرگز هنگام روخواني بدون صدا يا با صداي آرامتر آن را تجربه نکرده بوديدو …
در سخنراني اين کلمات هستند که تکليف همه چيز را مشخص ميکنند. شايد ابتدا به ساکن با استفاده از يک متم طولاني سخنراني کنيد. به مرور با استفاده از کلمات کليدي سخنراني را پيش ببريد و در نهايت حافظه شما جايگزين تمام کاغذهايي شود که پيش از اين همراه خود ميبرديد.
شايد مهمترين فاکتور براي سخنران شدن به خاطر سپردن همين کلماتي باشد که هر لحظه بخواهيد با آنها بازي کنيد. فراموش کردن کلمات حين صحبت کردن مخمصهاي است که قبلا بارها بدان اشاره کردهايم و گفتهايم سخنرانان با آن درگير هستند.
قبلا تصور مي شد فراموش کردن کلمات فقط به زماني مربوط مي شود که ما قصد مکالمه با کساني را داريم که با ما هم زبان نيستند. در اين صورت کاملا طبيعي است اگر معادل واژگان انگليسي را فراموش کنيم و با اين که از ذهنمان عبور مي کنند نتوانيم آن ها را تلفظ کنيم. اما داستان درست از آن جايي آغاز مي شود که ما گاهي کلمات ساده اي مثل در، پنجره، اسامي ماشين ها، برخي از کلمات علمي و به طور کلي آن چه که قصد داشتيم به زبان بياوريم را فراموش مي کنيم!
اگر شما هم در اين لحظات دردناک گرفتار شده ايد حتما مي دانيد که فراموش کردن کلمات حين صحبت کردن چه قدر روي اعتبار و حسن شهرت گوينده به عنوان معلم، استاد يا سخنران تاثير مي گذارد.
وقتي که به مرحله دوم ميرسيد متوجه ميشويد که سخنراني چيزي فراتر از بازي با کلمات است و تنها به واسطه توانايي صحبت کردن و به زبان آوردن کلمات شما سخنران ماهري نيستيد!
سخنرانان در اين مرحله نگراني متفاوتي دارند. اين که آيا کلماتي که به کار ميبرند قابل فهم هستند و مخاطبان ميتوانند درک کنند يا نه. اين که سخنراني داراي جريان قابل درک و ملموسي است که ديگران از شنيدن آن به وجد آيند يا نه.
سخنران شدن زمين تا آسمان با توستمستر بودن تفاوت دارد. يک توستمستر در جايگاه مختصري که دارد به معرفي بخشهاي مختلف و سخنرانان ميپردازد و از اين دشواريهاي کار يک سخنران را ندارد.
بداهه گويي نه تنها يک فن بلکه يک هنر است. هنر خلق چيزهاي جديد در کم ترين زمان و با حداقل امکانات. بديهه پردازي در تمام علوم ديده مي شود. رايج ترين آن را در موسيقي و نواختن يک آهنگ مي بينيم که هنرمند بدون آمادگي قبلي شروع به نواختن قطعه اي دل انگيز مي کند و تحسين تماشاگران را نيز بر مي انگيزد. اما بداهه گويي در فن بيان امري پيچيده تر است؛ چرا که شما زماني مجبور به بداهه گويي مي شويد که معمولا در شرايط عادي قرار نداريد.
اين که در مهارت بداهه گويي به بهترين سطح برسيد لازم است از همين امروز براي سخن گفتن جلوي آينه استفاده کنيد. آن چيزي که در موفقيت شما در بداهه گويي تاثيرگذار است ميزان صحبت کردن شما، حجم صحبت کردنتان و نتايج آن ها مي باشد. با اين روش مي توانيد خوب و بد صجبت کردن خود را به سادگي و روشني مشاهده کنيد. به علاوه مي توانيد از هر موضوعي براي بداهه گويي استفاده کنيد؛ از صحبت هاي روزمره تا مباحث عملي که گاهي سخت تر و پيچيده تر مي باشند.
آموزش سخنراني را کليک کنيد
درباره این سایت